چند روز پیش در بلوار اندرزگو در حالی که سوار تاکسى بودم یهو چیزى به چشمم خورد که باورش برام سخت بود،عجیب.
پسرى شاید ١٦ساله که به خاطر هیکل درشتش بیشتر از سنش میومد با روپوش آبى مدرسه و ریش هاى تازه درآمده در میان بقیه بچه ها که تازه از مدرسه تعطیل شده بودند و تو پیاده رو راه میرفتند سیگار میکشید،عمیق، غلیظ شبیه به مردى که سال هاست هر کارى میکنه که زندگیش رو از بن بست دربیاره به در بسته میخوره ،چندین چک برگشتى داره و زنش ترکش کرده.
اینکه این اتفاق امر جدیدى نیست جای تاسف داره اما موضوعى که با دیدن این صحنه ذهنم رو مشغول کرد چیز دیگرى بود.
در دختران، زود به بلوغ رسیدن باعث انزواى آن ها میشه و همین موضوع در پسرا بر عکس اتفاق میافته یعنى دیر به بلوغ رسیدن باعث انزوا و گوشه گیرى آنها و البته ترد شدن آن ها از گروه هاى دوستى میشه. به همین دلیل در این فضا هر پسرى تلاش میکنه هر چه بیشتر به مرد ها شبیه بشه و در این راه از روش هایى که مورد قبول گروه دوستى در مدرسه یا هر جاى دیگه اى استفاده میکنه که متاسفانه در حال حاضر یکى از بارز ترین نشانه هاى مرد بودن سیگار کشیدنه ، استایلى جذاب که هر کدام از همکلاسى ها با دیدنش اون رو مورد تحسین قرار میدن و تشویق میکنن و همین موضوع باعث میشه مابقى محصلینى که تمایل به هرچه بیشتر دیده شدن دارن راه رو یاد بگیرن و به آمار سیگاری هاى کم سن ایران اضافه کنن.
این موضوع به همین سادگى تو ذهنم حل نشد و یه سوال بزرگ و ترسناک برام درست شد و اون این بود که اگر سال ها بعد من بخوام پسرى داشته باشم و اون رو تا سن مدرسه با روش هاى معقول و مناسب تربیت کنم و راه و چاه رو بهش نشان بدم اون تا کى در مقطع دبیرستان در برابر تمسخر شدن به خاطر سیگار نکشیدن و تن ندادن به انواع روش هاى پر خطر براى بزرگ نشان داده شدن مقاومت میکنه؟؟
این رو در کنار هزاران خطرى که امروزه بچه ها رو تهدید میکنه میگذارم و فقط میتونم بگم خدا رحم کنه!!!