یکى از آشنایان که تو یه مجتمع بزرگ آمورشى تو بخش پیش دبستان مربى هست میگفت که تو این ایام به مناسبت میلاد پیامبر (ص) جشن و نمایش برگزار میکنن پرسیدم نمایشتون چیه گفت :
داستان یه زنبور عسله که صاحبش ازش میپرسه تو چجورى از شهد تلخ گلا عسل شیرین درست میکنى زنبور هم میگه من موقع این کار سه تا صلوات میفرستم براى همین عسل شیرین میشه...
من فقط خیره شده بودم به اون فامیلمون که این شوخیه حتماً آره؟؟ که اون بنده خدا پشت بندش گفت میدونم خیلى عجیبه برات ، خودمم اصلا موافق همچین نمایشى نسیتم اما هر چى میگم برام روایت و حدیث میارن که درسته و واقعاً همچین چیزى هست من بین اونا تنها مخالفم براى همین حرفم به جایى نمیرسه...
واقعا نمیدونستم چى بگم نا خودآگاه یاد اون بنده خدایى که تو برنامه سمت خدا گفته بود بادمجون ولایت حضرت امیرالمؤمنین رو پذیرفته بود افتادم...
که چى ؟ چه سودى میبریم از مطرح کردن این داستانا ؟ اخه آدم عاقل نباید بدونه که تو این کتب روایات و احادیث تعدادیشوو تحریف شده هستند و به جز کسى که علم این کار رو نداره هیچکس توانایى تشخیص درست و غیر درست بودن این احادیث رو نداره؟؟؟ اینقدر سخته شما از عالمى بپرسى و به حرف چهار تا بى سواد که فقط با خوندن یه کتاب خودشون رو عالم دهر میدونن اکتفا نکنى؟ کارت مگه الکیه؟ تو مسئولیت تربیت نسل آینده ما رو که الان مثل خمیرِ منعطف تو دستات هستند رو به عهده دارى؟ نمیگى این بزرگ میشه اگه خیلى شانس بیاره خودش تحقیق میکنه میفهمه این حرفا همش الکى بوده دیگه به درست بودنِ حرفایه درستت هم شک میکنه؟؟؟ چرا فکر نمیکنیم که مسئول حرفایى که میزنیم هستیم؟ مگه حق الناس فقط با پوله ؟ نه جانم کسى که گوش مفت گیر میاره هرچى راست و دروغه تحویلش میده و با باور و اعتقاد مردم بازى میکنه کلاهش پسِ معرکه اس.
کى میخوایم دین رو با اصلش نگاه کنیم نه با حواشیه افسانه اى؟
تو اگه میخواى ویژه برنامه برى براى همچین مناسبت مهم و مبارکى یعنى فرصت دارى که یه بچه رو براى همیشه به نبوت پیامبر معتقد کنى یا بى اعتقاد چرا این فرصت رو با این کارا میسوزونین ؟
کى میخوایم به دین همونقدر که جدى و علمى هست نگاه کنیم ؟
چى از دین میخواد بمونه واسه ١٤٠٠سال بعد فقط خدا داند و خدا...