دورخیز

گاهی مجبوری برای رسیدن به آنچه میخواهی از جایی که ایستاده ای عقب تر بروی و دورخیز کنی.

دورخیز

گاهی مجبوری برای رسیدن به آنچه میخواهی از جایی که ایستاده ای عقب تر بروی و دورخیز کنی.

دانشجوی روانشناسی و علاقمند به نوشتن از آنچه بلده ، میبینه و حس میکنه.

۳ مطلب در آبان ۱۳۹۶ ثبت شده است

۲۱
آبان

یک روز خوب  می آید . 

روزی که با رنگ ناخن هایمان ، دماغ های چسب خورده یا نخورده مان ، ازدواج های نکرده در بیست و چند سالگیمان ، موهای بلند یا کوتاه ، آبی یا مشکیمان قضاوت نمی شویم . روز خوبی که حرف هایمان زیر سرپوش آهنی احتیاط نمی گندد . یک روز خوب می آید . روزی که دلواپس سوال های مطرح نکرده مان در مورد مسائل شخصی زندگی دیگران نیستیم . روزی که جای نقد یا تمجید از نوشته هایم در مورد رنگ رژلبم دیدگاه دریافت نمیکنم !


یک روز خوب که درک کنیم همه مثل ما ، مادرمان ، برادر و پدر و خواهرمان لباس نمی پوشند و حرف نمی زنند و فکر نمیکنند  و اگر کسی زندگیش با ما فرق داشت شبیه یک کشف جدید تا کمر از پنجره ی حریم خصوصیش نرویم داخل.


عزیزم میخواهم بگویم تو مسئول لاغر بودن ، چاق بودن ، دماغ گنده یا عملی ، لب های باریک یا تزریقی ، پرایدسفید یا ماتیزمشکی داشتن کسی نیستی. تو مسئول نگرانی برای دختر بیست و پنج ساله ای که مدرک کارشناسی ارشدش را بیشتر از شوهر کردن دوست دارد نیستی . تو مسئول دلواپسی برای رنگ مبلمان خانه ی سرور خانم که هیچ با دیوارهای خانه اش ست نشده نیستی !


باید روز خوبی بیاید . روزی که ما مسئولیت زندگی خودمان را سفت بچسبیم . کتاب های نخوانده و رویاهای فردایمان را سفت بچسبیم . به فرهنگ قضاوت نکردن و  بدگویی نکردن سفت بچسبیم .در آخر هم به قول دکتر هولاکویی عزیز به بهانه ی حقیقت و رک بودن نمی توانیم به حریم شخصی دیگران تجاوز و اظهار عقیده کنیم.

 

این مطلب رو امروز تو تلگرام خوندم مثل بقیه مطالب تلگرامى عجیب شعارى و زیادى روشن فکریه اما چیزى که جالب بود اینه که کسایى این پیام هارو بین خودشون رد و بدل میکنن و به به چه چه میگن که خودشون هسته اصلى پخش کردن این نوع نگاه ها هستن.

حرف هاى خوب نباید اونقدر دم دست باشه و دست مالى بشه که دیگه هیچ اثرى روى خواننده نگذاره.این فقط به تلگرام مربوط نمیشه به آدم ها هم نباید اینقدر همیشه حرفاى قشنگ زد که ارزشش رو از دست بده

 مثل جمله عاشقتم یا دوستت دارم.

وقتی به خرس تو ماشینه دوستت بگى عاشقتم قطعا این جمله در برابر کسى که لیاقتش رو داره اون بُرندگى  رو نخواهد داشت.

  • دورخیز
۱۷
آبان

چند روز پیش در بلوار اندرزگو در حالی که سوار تاکسى بودم یهو چیزى به چشمم خورد که باورش برام سخت بود،عجیب.

پسرى شاید ١٦ساله که به خاطر هیکل درشتش بیشتر از سنش میومد با روپوش آبى مدرسه و ریش هاى تازه درآمده در میان بقیه بچه ها که تازه از مدرسه تعطیل شده بودند و تو پیاده رو راه میرفتند سیگار میکشید،عمیق، غلیظ شبیه به مردى که سال هاست هر کارى میکنه که زندگیش رو از بن بست دربیاره به در بسته میخوره ،چندین چک برگشتى داره و زنش ترکش کرده.

اینکه این اتفاق امر جدیدى نیست جای تاسف داره اما موضوعى که با دیدن این صحنه ذهنم رو مشغول کرد چیز دیگرى بود.

در دختران، زود به بلوغ رسیدن باعث انزواى آن ها میشه و همین موضوع در پسرا بر عکس اتفاق میافته یعنى دیر به بلوغ رسیدن باعث انزوا و گوشه گیرى آنها و البته ترد شدن آن ها از گروه هاى دوستى میشه. به همین دلیل در این فضا هر پسرى تلاش میکنه هر چه بیشتر به مرد ها شبیه بشه و در این راه از روش هایى که مورد قبول گروه دوستى در مدرسه یا هر جاى دیگه اى استفاده میکنه که متاسفانه در حال حاضر یکى از بارز ترین نشانه هاى مرد بودن سیگار کشیدنه ، استایلى جذاب که هر کدام از همکلاسى ها با دیدنش اون رو مورد تحسین قرار میدن و تشویق میکنن و همین موضوع باعث میشه مابقى محصلینى که تمایل به هرچه بیشتر دیده شدن دارن راه رو یاد بگیرن و به آمار سیگاری هاى کم سن ایران اضافه کنن.


این موضوع به همین سادگى تو ذهنم حل نشد و یه سوال بزرگ و ترسناک برام درست شد و اون این بود که اگر سال ها بعد من بخوام پسرى داشته باشم و اون رو تا سن مدرسه با روش هاى معقول و مناسب تربیت کنم و راه و چاه رو بهش نشان بدم اون تا کى در مقطع دبیرستان در برابر تمسخر شدن به خاطر سیگار نکشیدن و  تن ندادن به انواع روش هاى پر خطر براى بزرگ نشان داده شدن مقاومت میکنه؟؟

این رو در کنار هزاران خطرى که امروزه بچه ها رو تهدید میکنه میگذارم و فقط میتونم بگم خدا رحم کنه!!!

  • دورخیز
۱۳
آبان

همه به یه تماشاچی تو زندگیشون نیاز دارن همیشه نوشتن تو ی دفتر مخفی و قایم شده تو ردیف بقیه کتابا که هر چند سال یبار خودت بهشون یه سر بزنی و نگاهشون کنی کافی نیست گاهی باید حس کنی چند نفری هستن که بخونن و ببنینن که تو چه حالی هستی .

من یادم نمیاد وبلاگ نویسی برای دهه هفتادی ها باشه تا جایی که یادمه همه دهه شصتی های فامیل تو یه برهه از زمان وبلاگ داشتن پس یه جورایی من پسرفت داشتم اما این فضا رو برای به اشتراک گذاشتن نوشته هام به فضاهای نوساز مجازی دیگه ترجیح میدم.

سلام

  • دورخیز